چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۲

یک روایت تاریخی مجعول؛

تحریف «چرنوبیل» به روایت «نیویورکر»

سریال چرنوبیل

سینماپرس: میانگین نمره‌ای که کاربران این سایت به «چرنوبیل» داده‌اند، عدد شگفت‌انگیز ۹.۶ است. با این حال روایت این مینی‌سریال از لحاظ تاریخی مورد برخی انتقادات قرار گرفته است

به گزارش سینماپرس، این روزها همه‌جا صحبت از «چرنوبیل» است؛ مینی‌سریال پنج قسمتی شبکه آمریکایی HBO که هفته پیش قسمت آخر آن پخش و خیلی سریع، به شدت محبوب شد. «چرنوبیل» به اندازه‌ای مخاطبان را تحت‌تأثیر قرار داد که با رأی کاربران وب سایت IMDB، به صدر فهرست محبوب‌ترین سریال‌های تاریخ رفت. میانگین نمره‌ای که کاربران این سایت به «چرنوبیل» داده‌اند، عدد شگفت‌انگیز ۹.۶ است. با این حال روایتی که این مینی‌سریال از واقعه انفجار نیروگاه هسته‌ای در اوکراین به دست می‌دهد، از لحاظ تاریخی مورد برخی انتقادات قرار گرفته است. به تازگی مجله معتبر «نیویورکر» در مقاله‌ای به اشتباهات تاریخی سریال پرداخته است. در ادامه مطلب، گزیده‌ای از مقاله این مجله آمریکایی را در چهار بخش می‌خوانید:

بدون اختلاف طبقاتی
اولین اشتباه سریال، نادیده گرفتن اختلاف گسترده طبقاتی از نظر اقتصادی و اجتماعی حاکم در شوروی سابق است. در روایت «چرنوبیل» این گونه به نظر می‌رسد که شخصیت «والری لگاسوف» دانشمند هسته‌ای و عضو آکادمی علوم شوروی، همان طوری زندگی می‌کند که یک آتش‌نشان عادی ساکن شهر کوچک «پریپیات». وضعیت خانه و زندگی دانشمند هسته‌ای به همان اندازه کثیف و درهم‌وبرهم به نظر می‌رسد.

ترس همیشگی از گلوله؟
یکی از نقص‌های بزرگ «چرنوبیل» بدون تردید روایت غیردقیق آن از ساختار قدرت در شوروی سابق است. به جز معدودی سکانس، بقیه آن چه در سریال می‌بینیم، جز کاریکاتوری احمقانه از آن چه «واقعا» در شوروی سابق می‌گذشت، نیست. مثلاً در قسمت ۲؛ شخصیت «بوریس شربینا» عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست، «لگاسوف» را تهدید می‌کند که اگر طرز کار نیروگاه را به وی توضیح ندهد، وی را خواهد کشت. سراسر سریال مملو از اتفاقات این چنینی است که افراد از ترس گلوله، کارهایی انجام می‌دهند. در حالی که این دقیق نیست. اگرچه کشته شدن به ضرب گلوله، اتفاق غیرممکنی نیست اما واقعیت این است که افراد در شوروی سابق، به خاطر ترس از گلوله یا هیچ تنبیه دیگری نبود که کارهای محول‌شده را انجام می‌دادند. یکی از سکانس‌های انگشت‌شمار «چرنوبیل» که روابط پیچیده و عجیب قدرت در شوروی سابق را نمایش می‌دهد، در همان اپیزود اول آمده است؛ جایی که «ژارکوف» یک دولتمرد کهنه‌کار شوروی، در شورای حکومتی منطقه سخنرانی کوتاهی انجام می‌دهد. او درباره «باور داشتن» صحبت می‌کند و می‌گوید، باید شهر قرنطینه شود تا از انتشار اطلاعات اشتباه و به وجود آمدن شایعات جلوگیری شود. سخنرانی شورانگیز وی در این جمع ۱۰-۱۲ نفره، نمایی از همه چیزی است که در سیاست شوروی می‌گذشت.

انتقادات عجیب دانشمندان
مواجهه‌های انتقادی شخصیت‌های دانشمند سریال با سیاستمداران، گاهی خنده‌دار است! مثلا در قسمت ۳ «لگاسوف» می‌پرسد: «ببخشید، شاید من زمان زیادی را در آزمایشگاه گذرانده باشم یا شاید اصلا احمق باشم، اما آیا واقعاً همه‌چیز (حکومت) این طوری کار می‌کند؟ یک تصمیم ناآگاهانه و خودسرانه توسط یک عضو بلندپایه حزب گرفته می‌شود و فقط خدا می‌داند به قیمت جان چند انسان تمام می‌شود؟» بله، قطعاً تصمیمات همان‌طور گرفته می‌شد و افراد همان‌طوری کشته می‌شدند، اما آیا کسی که زمان زیادی را در آزمایشگاهش گذرانده، این چیزها را نمی‌داند؟ در واقع اگر او نمی‌دانست که حکومت چطور تصمیم می‌گیرد، اصلاً صاحب آن آزمایشگاه نمی شد!
در مثالی دیگر، در قسمت دوم، «اولیانا هومیوک» دانشمند زن که در این زمینه از «لگاسوف» هم بدتر است، به یکی از مقامات حزب می‌گوید: «من یک فیزیکدان هسته‌ای هستم. قبل از این که تو معاون وزیر بشوی، در یک کارخانه کفش کار می‌کردی.» اولاً که چنین دیالوگی هیچ گاه گفته نمی‌شد. ثانیاً ممکن است که یک مقام بلندپایه حزب کمونیست، قبلاً در کارخانه کفش کار می‌کرده اما این به آن معنا نبوده که او قبلاً پینه‌دوز بوده! شاید در کارخانه کفش کار کرده، اما نه در کف کارخانه، بلکه از جایی مثلاً در مدیریت کارخانه شروع و در حزب کمونیست پیشرفت کرده است.

یک دانشمند همه‌چیزدان
بزرگ ترین قصه‌پردازی سریال اما، همان وجود شخصیت «اولیانا هومیوک» است که برخلاف دیگر شخصیت‌ها، تخیلی است و ده‌ها دانشمندی را نمایندگی می‌کند که به «لگاسوف» یاری می‌رساندند. «هومیوک» دقیقاً بر اساس کلیشه «همه‌چیزدان هالیوودی» ساخته شده؛ بلافاصله بعد از انفجار، سریع متوجه می‌شود که اتفاقی صدها کیلومتر آن‌طرف‌تر افتاده و به سرعت به سراغ حل مشکل می‌رود، برخلاف انبوه حاضران در محل انفجار که انگار ساعت‌ها باید بگذرد تا متوجه حقیقت اتفاق به‌وقوع‌پیوسته شوند. به علاوه او آن‌قدر حقیقت‌جوست که با ده‌ها نفر از افرادی که از شدت تشعشعات در حال مردن هستند، مصاحبه می‌کند، متوجه سانسور بعضی اسناد علمی می‌شود و با ژرف‌نگری، دقیقه‌به‌دقیقه متوجه ماهیت وقایع هست، او حتی دستگیر هم می‌شود اما به فاصله‌ای کم به جلسه مهمی که در حضور «گورباچف» رهبر شوروی تشکیل شده، راه می‌یابد! وقوع این اتفاقات محال است. در واقع مشکل این نیست که شخصیت «هومیوک» تخیلی است، بلکه مسئله اصلی آن است که این همه دانایی و تخصص تنها در یک «قصه» وجود دارد، نه در واقعیت.

*خراسان

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.